ضرورت استاد اخلاق
ضرورت استاد اخلاق در حوزه
مراد از استاد و راهنماى اخلاقى انسان با تقوایی است كه در عمل به شریعت و دریافت هاى دینى و معنوى توانا بوده، صلاحیت تقوایى، مهارت و تخصص در اخلاق اسلامى و تدبیر استادى داشته باشد.
تا جوینده كمال اسنانی را در تهذیب نفس، عمل به تمامى شریعت و دین، شناخت صواب از خطا و حركت به سوى رضاى الهى یارى دهد و راهنمایی کند و دستورات اخلاقى اسلام را به شایستگى تبیین كند و هرگونه ابهام و پرسشى را روشن سازد.
اگر در پیچیدگی هاى درونى و دشواریهاى تربیتى انسان اندیشه شود و وسوسه های شیطانی و خواطر دنیوی که بمانند راهزن هاى مرئى و نامرئى در كمین او نشسته اند به حساب آید، بى تردید ضرورت استاد و راهنما در اخلاق احساس مى گردد چرا كه با تكیه بر عصاى عقل، استعداد و ذكاوت ذاتى، نمىتوان به تنهایی این مسیر دشوار را پیمود.
پناه آوردن به نوشته و كاغذ و کتب مربوطه و جایگزینى آن به مقام استاد نیز كوره راهى است كه پیامد آن روشن نیست زیرا نوشته هاى اخلاقى مانند نسخه اى است كه طبیب براى مریضى گمنام نوشته و بدون توجه و تطبیق با حالات گوناگون هر یك از دردمندان صرفاً كلیّاتى را به روى صفحه آورده باشد. و حال آنکه برای هر بیمار باید نسخه ای جداگانه تنظیم نمود.
اینك ادله ای کوتاه را بر بیان ضرورت استاد اخلاق بیان می دارم؛
1 - ماهیت دستورات اخلاقى و سیر و سلوك اسلامى بگونهاى است كه نیازمند استاد و راهنماى متخصص است زیرا نظام اخلاقى اسلام مانند فقه و عقاید فقط كلیات سرخط مباحث و موضوعات آن در منابع دین آمده كه براى تبیین و دستورى شدن آنها نیاز به تحقیق و پژوهشهاى اساسى است تا تطبیق آنها با حالات و شرایط بسیار گوناگون انسانها ممكن شده و رهگشا گردد و روشن است كه كه این كار تطبیق پاسخگویى به نیازهاى گوناگون جز با همراهى استاد و راهنماى متخصص ممكن نیست
2 - سیر عملى انبیا و اولیاى الهى نیز نشانگر لزوم استاد و راهنماى اخلاقى است چنانكه بدون استثنا پیامبران و امامان معصوم علیهم السلام یكى پس از دیگرى رسالت انسان سازى و تهذیب نفس را بر عهده داشته و در این رسالت محور بوده اند از این روى نخستین و تواناترین استادانى كه به ابلاغ و تبیین دستورات اخلاقى پرداخته و آن را جزء رسالت خود دانستهاند پیامبران خدا و سفراى الهى بودند.
3 - سیره گفتارى و آثار روایى كه از پیامبرصلی الله علیه و آله و امامان معصوم علیهم السلام نیز بجاى مانده نشانگر جایگاه اساسى و ضرورى استاد در تبیین اخلاق اسلامى است
چنانكه روایاتى كه مستقیم یا غیر مستقیم اشاره به مطلبى اخلاقى دارند كمتر از روایات فقهى اعتقادى و غیره نیست.
همانگونه كه تبیین و اجتهاد از آنكه نیاز به متخصص و استاد دارد روایات فراوان اخلاقى نیز زمینه ساز اجتهاد و دستور سازى كار استاد اخلاق است.
اضافه بر اینها روایات گوناگونى نیز هست كه یكى از وظایف مهم علماى ربانى را تهذیب نفوس مردم دانسته و این رسالت را بعنوان منصبى كاملا رسمى و اساسى در معارف اسلامى مىشناسند.
4 - نیاز آدمى به معلم و پیروى از راهبر به ویژه در زمینههاى معنوى - یك نیاز طبیعى و عمومى است.
5- مقامات معنوى و مراتب خودسازى مانند فقه و شرع جوارحى نیست كه حد و مرز روشنى داشته باشد تا بتوان به نگارش آورد، دستور و قاعده عمل داد، به شمارش حالات ویژگی ها و دانشها دستورالعمل هاى متفاوتى مى خواهد تواناى ره طىكرده مى طلبد تا همواره دستور متناسب دهد و راه بنمایاند.
بنابراین هر چند آدمى داراى استعداد و ذكاوت باشد باز به استاد نیاز دارد و كسى كه از كمال و بىنیازى خود لاف زند تا ابد در نقص خود باز مىماند از من جهالت است كه بت بىنیازى ساخته مىگردد ناروئیده پر پرواز مىكند و به ره پر خوف و خطر بدون راهنما گام مىنهد.
امام سجاد(ع) مىفرماید:
«هلك من لیس له حكیم یرشده»[1]
آن را كه فرزانهاى راهنما نباشد تباه مىگردد
6 - هنگامى كه در تاریخ حوزه هاى علمیه و سرگذشت مسلمانان مىنگریم هر جا كه خود سازى و تربیت نفس تحت كنترل و راهنمایى انسانى كامل و توانا انجام گرفته است سلسله نورانى و فروزانى را در آسمان دانش و آدمیت بجاى گذاشته است چنانكه در یكى دو قرن اخیر راهنمایان و رشد یافتگانى را مىیابیم كه با مراقبت و تدبیر فرزانگان زمان را با معیار صد در صد شرعى پدید آوردند.
امیر المومنین على علیه السلام براى كسى كه در پى راهنما باشد دعا مىكند و نجات و رهایى او را در چنگ زدن به دامن استاد و هدایت كننده مىداند:
«رحم اللّه امراءً سمع حكما فوعى الى رشاد فدنا و اخذ بحجزة هاد فنجا...»[2]
آمرزش خداى كسى را باد كه سخنى خردمندانه بشنود و به كار بندد و به راه راستخواندهشود ونزدیك آید و بپذیرد و دست به دامان رهنمایى زند و رستگار گردد.
7- بى شك استاد اخلاق از راه تعلیم و تربیت رهرو را آماده حركت مى كند در پرتو چراغ تعلیم او را تا آستانه شناخت خویشتن خویش رهنمون می سازد بر كناره این اقیانوس بیكران و شگفت انسانى خیره اش مىسازد و در راه یابى آن نیز یاریش مىرساند.
گاهى با یك سخن یا كردار در جان رونده احساس پدید مىآورد كه باعث انفجار روحى او مىگردد آمادگى شایانى براى پذیرش و دریافتحقایق بوجود مىآورد كه با سالها كوشش و صرف وقت بطور عادى ایجاد نمىگردد.
از این روست كه حضرت امام همواره و از دیرباز توصیه مىكند كه:
«استاد اخلاق براى خود معین كنید جلسه وعظ و خطابه و پند و نصیحت تشكیل دهید خودرو نمىتوان مهذب شد. اگر حوزهها همینطور از داشتن مربى و جلسات پند و اندرز خالى باشد محكوم به فنا خواهد بود چطور شد علم فقه و اصول مدرسى نیاز دارد درس و بحث مىخواهد براى هر علم و صنعتى در دنیا استاد لازم است لیكن علوم معنوى به تعلیم و تعلم نیازى ندارد و خودرو و بدون معلم حاصل مىگردد كرارا شنیدهام سید جلیلى(سید على شوشترى) معلم اخلاق شیخ انصارى بودهاست...»
عبد العظیم حسنى مىگوید:
«خدمت على بن موسى الرضا«ع» رسیده و عرض كردم تصمیم دارم باورها و دریافتهاى خود رابر شما عرضه كنم اگر پسندیده شد بر آن استوار بمانم تا خداوند را دیدار كنم پس از بیان عقاید و دریافتهاى خود حضرت فرمود: «یا اباالقاسم هذا واللّه دین اللّه الذى ارتضاه لعباده فاثبت علیه ثبتك اللّه بالقول الثابت فى الحیاة الدنیا و فى الاخرة»[3]
یا ابوالقاسم بخدا قسم این دریافت تو آیین خداست آیینى كه براى بندگانش پسندیده است پس بر آن استوار باش كه خداوند تو را بر سخن استوار در دنیا وآخرت پایدار بدارد.
امام باقر علیه السلام» به ابى حمزه مى فرماید:
«یا ابا حمزة یخرج احدكم فراسخ فیطلب لنفسه دلیلاً و انت بطرق السماء اجهل منك بطرق الارض فاطلب لنفسك دلیلاً».[4]
اى اباحمزه یكى از شماها چند فرسخى مىپیماید كه براى خود راهنمایى جوید تو كه به راههاى آسمانى نا آگاهترى تا به راههاى زمین پس براى خود راهنمایى جستجوكن.
عارف بلند پایه حاج میرزا على آقاى قاضى استاد اخلاق علامه طباطبایى مىگوید:
«كسى كه طالب راه سلوك طریق خدا باشد اگر براى پیدا كردن استاد این راه نصف عمر خود را در جستجو و تفحص بگذارد تا پیدا كند ارزش دارد و كسى كه به استاد رسید نصف راه را طى كردهاست».[5]
پی نوشتها :
[1] بحارالانوار، ج 78، ص 159.
[2] نهج البلاغه، خطبه 76.
[3] بحار، ج 3.268.
[4] اصول کافی ، چاپ غفاری ، ج 1.141.
[5] رساله سیر و سلوک ، .176.
منابع:
اصول کافی
بحار الانوار
نهج البلاغه
و اقتباس از مجله حوزه شماره 28